روند اجتناب ناپذيرچند قطبى شدن جهان
عيني  عيني


از زمان پايان جنگ سرد ، آمريكا تبديل به ابر قدرتى شده است كه هيچ رقيب جدى ندارد . تفوق و برترى آمريكا در همه زمينه ها بى سابقه است . بعد از پيروزى در جنگهاى كوزوه، افغانستان و عراق ، عده اى در آمريكا مدعى شده اند كه نظم نوينى را بر اساس (الگوى) تك قطبى برقرار كرده اند كه همچنان به تلاش آمريكا در جهت سلطه بر سرتاسر جهان و دنبال كردن هژمونى آن كمك و صلح جهانى را نيز تحت حكومت آمريكا تأمين و تضمين مى كند . مبارزه وسيع و جهانى ضد تروريستى كه توسط آمريكا بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر به راه افتاد، از تلاش واشنگتن در به دست آوردن اين هژمونى نكاست، بلكه بر عكس، كوشيد تا به آشكارترى تحت عنوان مبارزه عليه تروريسم ، فرمانروايى و استيلا بر جهان را به دست آورد. آمريكا با بى توجهى به حقوق بين الملل و اصول اوليه روابط بين الملل، به صورتى تجاوزكارانه، كشورهاى افغانستان و عراق را مورد تاخت و تاز خود قرار داد و اعلام كرد : آنهايى ـ كشورهايى ـ كه از حمايت آمريكا امتناع مى ورزند، دشمنان ما هستند . ايالات متحده (همچنين) از بيانيه جلوگيرى از گسترش سلاحهاى هسته اى به عنوان بهانه اى در جهت تداوم و استمرار هژمونى خود سوءاستفاده كرده است . در واقع، سياست هسته اى واشنگتن علت واقعى توليد و تكثير سلاحهاى هسته اى است . ايالات متحده كه بزرگترين قدرت هسته اى (جهان) است ، با ناديده پنداشتن قوانين و مقررات پيمان منع گسترش سلاح هاى هسته اى (NPT) هيچ كوششى براى نابودى سلاحهاى هسته اى به عمل نمى آورد. ايالات متحده با امتناع از امضاى پيمان منع كامل آزمايش هاى هسته اى (CTBT) به صورت بحث برانگيزى در حال از سر گيرى آزمايشها و تكميل سلاحهاى هسته اى خود است . همچنين آمريكا با خروج يك جانبه از پيمان موشك هاى ضد موشك (ABM) در حال افزايش و توسعه سيستم دفاع موشكى خود است و با امتناع از اجراى قوانين NPT ، كه مبتنى است بر عدم تهديد به استفاده از سلاحهاى هسته اى عليه دولتهاى فاقد سلاحهاى هسته اى ، به تهديد استفاده از اين سلاحها عليه برخى كشورها متوسل شده و فهرستى را از كشورهايى مشخص براى منازعه هسته اى فراهم كرده است . آمريكا برخى از كشورها را در فهرست كشورهاى ياغى و عصيانگر، قدرتهاى مستبد و محورهاى شرارت قرار داد و با به راه انداختن جنگهاى پيشگيرانه عليه آنها رژيم برخى از آنها را تغيير داد . در مورد جلوگيرى از توليد و تكثير سلاحهاى هسته اى ، آمريكا نه تنها در صدد پى ريزى يك طرح جهانى عادلانه براى كاهش و در نهايت، ايجاد شرايط مساعد براى نابودى نهايى سلاح هاى هسته اى نيست ، بلكه (از نظر آنها) تنها كشورها و تروريستهايى را كه تحت اشغال آنها واقع شده اند و تنها احتمال مى رفت از سلاح هاى هسته اى استفاده كنند، مورد توجه قرار داده است . واقعيات آشكارا نشان مى دهد كه آمريكا تحت عنوان جلوگيرى از سلاحهاى هسته اى ، در حال افزايش انحصار هسته اى و به كارگيرى تهديد هسته اى و پيگيرى استراتژى جهانى خود است . تحولات جهان قبل و بعد از جنگ عراق كاملاً ثابت كرد كه هژمونى و استيلاى آمريكا بزرگترين خطر براى صلح ، امنيت و توسعه جهانى است . هژمونى، منبع جنگ است . آمريكا با تكيه بر نيروى جامع و فراملى خود، به ويژه نيروى نظامى بى رقيب ، در حال تأسيس يك نظم جهانى تحت رهبرى خود تحت عنوان جهان تك قطبى است . طرح جهان تك قطبى حيطه خطرناكى است . جهان تك قطبى نمى تواند صلح و ثباتى را كه جهان انتظار آن را مى كشد ، به ارمغان بياورد . يك نيروى تك قطبى كه نمى خواهد خود را محدود كند ، به ناچار مى خواهد در رأس هژمونى جهان قرار بگيرد. تاريخ نشان داده است كه كشورهاى سلطه جو برخلاف منافع ديگران و در جهت منافع خود دست به اقدامات يكجانبه و غافلگيرانه مى زنند . در نظام تك قطبى ، كشور سلطه جو، ديگر طرفدارى و واكنش كشورهاى ديگر را در نظر نمى گيرد و به آن اهميت نمى دهد . اقدامات غيرمنطقى كشور هژمونيك افزايش پيدا مى كند و نيروى خود را در جهت ويرانگرى سوق مى دهد و نظم و ثبات جهان را تهديد مى كند . نظام تك قطبى قادر به تغيير ساختار مغشوش و بى نظم سيستم بين المللى و حذف ريشه هاى تعارضات و نزاعهاى بين المللى نيست . براساس تئورى ثبات هژمونيك نظم بين المللى مبتنى بر ثبات تك قطبى ، تنها در شرايط وجود هژمونى مى تواند باقى بماند . ثبات تك قطبى براساس اين طرح و ايده است كه «عدم توازن قدرت براى صلح سودمند و مساعد است» . جهان پس از جنگ سرد هرگز روى آرامش نديده است .
قدرتهاى بزرگ جهان همواره در صدد توسعه قلمروها و (حوزه هاى نفوذ) متعلق به خود بوده و هرگز از استراتژى موازنه و نيروى برابر با آمريكا دست برنداشته اند و اين استراتژى نيروى برابر با آمريكا نه تنها در زمينه نظامى ، بلكه در زمينه هاى اقتصادى و سياسى نيز مى تواند روى دهد . در نظام تك قطبى ، همكارى و رقابت اساساً در زمينه اقتصادى دنبال مى شود ، در حاليكه منافع اقتصادى ابزارى در جهت دستيابى به اهداف سياسى به كار برده مى شود . روسيه، چين و اتحاديه اروپا با استفاده از روشهاى مخصوص به خود قدرت يكجانبه گرايى ايالات متحده آمريكا را خنثى كرده اند . اقتصاد ، كانون رقابت است و سياست برابرى همچنان ابزار مهمى در جهت حفظ ضرورى ترين منافع آنهاست . همه اين كشورها در جست وجوى حوزه ها و فضاى بين المللى وابسته به خود هستند . جاپان هم در تلاش است تا خود را از كنترل آمريكا رها كند و فضا و مكان بيشترى را درعرصه سياسى بين الملل براى خود فراهم آورد. سلطه و هژمونى آمريكا به وسيله جهانى شدن و روند دموكراتيزه كردن حكومتها درروابط بين الملل به چالش كشيده شده است. جهانى شدن، فرايند ساختار سازى جهان به معناى يكپارچه سازى (يكسان سازى) جهان در قلمروهاى سياست، اقتصاد و فرهنگ است. بخشهاى مختلف جهان در ارتباط پيوند نزديك ترى قرارمى گيرند. جهانى شدن، فرايندى نسبتاً پيچيده و مبهم است كه به تركيب دوباره و تغيير زمينه هاى اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى مرتبط مى شود. جهان درحالى با مسائل مختلفى چون انفجار جمعيت، آلودگى محيط زيست، توليد سلاحهاى هسته اى، بحران هاى مالى و تروريسم و غيره روبرو مى شود كه هيچ كشورى نمى تواند به تنهايى از عهده [مبارزه] با آن برآيد. پس از پايان جنگ سرد، روند جهانى دموكراتيزه شدن به سرعت درحال توسعه است. همه كشورهاى جهان خواهان مشاركت در مسائل بين المللى و ايجاد و برپايى يك نظم نوين بين المللى سياسى و اقتصادى مبتنى بر عدالت و عقلانيت هستند. [اين] توسعه روند دموكراتيزه شدن در سطح روابط بين الملل بدون شك، موقعيت تاريخى و حقوقى سلطه تك قطبى را رد مى كند. در سيستم تك قطبى، كه يك سيستم آنارشيستى هم هست، امنيت ملتهاى دنيا تضمين نمى شود، به طورى كه نمى تواند ازمنازعات امنيتى و سياستهاى برابرى جلوگيرى كند. دوره زمانى حاضر نه كوتاه است و نه بى انتها، بلكه مرحله گذار جهان از حالت دوقطبى به چندقطبى با شرايط تاريخى ويژه اى است. دراين مرحله (مرحله گذار)، جهان روى آرامش نمى بيند و همواره امكان تغييرات وجوددارد. روند چندقطبى شدن جهان، روندى اجتناب ناپذير است و يكجانبه گرايى آمريكا نمى تواند گرايش جهان به چندقطبى گرى را متوقف كند و نظم جهان چندقطبى بر پايه تنوع [كشورهاى] جهان تعيين مى شود و نه تنها حركت ساختگى و مصنوعى نيست، بلكه روندى عينى و مستقل از اراده مردم است. جهان چندقطبى بازتابى است از سير زمانهايى كه نشان مى داد همه مردم خواستار پيشرفت اجتماعى و تحكيم منافع مشترك خود هستند. از آنجا كه جهان متنوع است، الگوهاى توسعه نيز متنوع است. همه قدرتهاى بزرگ درحال توسعه هستند، آنها [درعين حال كه] از يكديگر حمايت مى كنند، قدرت همديگر را [هم] خنثى مى نمايند و اين وضعيت مناسبى براى كنترل و جلوگيرى از سلطه و هژمونى يگانه ابرقدرت [حال حاضر] و اجتناب از جنگ جهانى جديد است. جهانى شدن اقتصاد، روندى عينى و طبيعى از توسعه اجتماعى كردن توليد است كه عميقاً براقتصادى جهانى، سياست بين المللى، زندگى اجتماعى و ديگر زمينه ها، كه همراه با فرصت و تهديد است، تأثيرگذار خواهدبود. جهانى شدن اقتصاد وابستگى متقابل را به عنوان پيش زمينه توسعه همه كشورها مطرح كرده است. بدون همكارى و تشريك مساعى، هيچ كشورى نمى تواند توسعه [مداوم] و يكنواختى داشته باشد. چندقطبى گرى الزاماً به مقابله و رويارويى ميان قدرتهاى بزرگ منجرنمى شود. اين روند ازوضعيتى كه قدرتهاى بزرگ به دنبال هژمونى و سلطه بودند و قلمروهاى نفوذ (Sphere of influence) را بين خود تقسيم مى كردند، متفاوت است.
درعوض، [جهان چندقطبى] بيانگر گسترش دموكراسى در سياست بين الملل است و اينكه كشورها نيازمند به مشاركت و همكارى متقابل در اشكال مختلف آن [درروابط بين خود درصحنه بين الملل] هستند. چندقطبى گرى نه تنها عامل پيشرفت نظم جديد سياسى و اقتصادى بين المللى مبتنى بر عدالت و عقلانيت است، بلكه براى صلح و ثبات جهانى هم سودمند است. درحال حاضر، مفهوم چندقطبى گرى به وسيله كشورهاى بيشترى موردقبول و پذيرش قرارگرفته است. آنها عموماً معتقدند كه [جهان] چندقطبى بهتر از [جهان] تك قطبى است. بنابراين ازنظر اين كشورها، چندقطبى گرى شرط اصلى براى ايجاد صلح پايدار درجهان خواهدبود. نبرد جهانى عليه تروريسم نشان داده است كه قدرتهاى بزرگ به راحتى مى توانند درميان خود هماهنگى و همكارى از خود نشان دهند. [جهان] چندقطبى ضامن امنيت جهانى است. اگرچه كشورهايى كه در حيطه مفهوم چندقطبى گرى جاى مى گيرند، ممكن است انگيزه ها و درك متفاوتى داشته باشند، اما آنها [دركل] درمواردى چون اقدام درجهت منافع ملى خود، دفاع و حمايت از صلح جهانى و مردود دانستن سلطه آمريكا به تنهايى بر امور جهان موضع يكسان و مشابهى دارند. عدم توازن ميان قدرتهاى بين المللى جدى و خطرآفرين است. جامعه جهانى هنوز قادر نيست تا تمايل يكجانبه گرايى آمريكا را به طور اساسى كنترل كند. چالش و نزاع بين چندقطبى و يك قطبى شديدتر خواهدشد و روند چندقطبى شدن، راه خود را با سرعت و همراه با تغييروتحول دنبال خواهدكرد.
منبع: فصلنامه توسعه و امنيت ملى
August 21st, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی